«33 سال سکوت» این کار را انجام داده است. فریادی زده بر سر مسئولان و مردم کشور، که شما که دائم از دفاع از ارزشها و پیادهسازی منویات امام و رهبری میگویید، این مشتی نمونهای از خروار است. سرباز وطن که حالا بی وطن شده است. بد وطن شده است. پناه برده به همان کشوری که با بمبهای شیمیاییاش این بلا را به سرش آورده است و حالا مزورانه دارد به مداوای بیماران بمبهایش میپردازد.
ابوالفضل دوزنده، سرباز داوطلب جبهههای میهن، که رفته بود از خاک کشورش دفاع کند، زخمی میشود و دکترهای داخلی میگویند بسوز و بساز! اما حقش را میگیرد و به آلمان اعزام میشود، دکترهای آنجا چیز دیگری میگویند. عمل اول انجام میشود ولی دو روز قبل از عمل دوم سفارت ایران اعلام میکند دوزنده باید به ایران برگردد و دیگر ریالی برای او هزینه نمیشود، عمل دوم با هزینه شخصی پروفسور سمیعی رایگان انجام میشود، اما سرباز زخمی وطن در کشور بیگانه رها میشود تا در کیوسکهای تلفن شب را به صبح برساند و در نهایت پناهنده شود.
هر چند بنیاد جانبازان ایران او را 48 درصد جانباز میداند اما آلمان وی را 100 درصد معلول و دارای شرایط لازم برای تابعیت مادامالعمر میشناسد، به قول حاج کاظم آژانس شیشهای «معرفت اون خارجی که ویزا داد بیشتر از توی هموطنه».
فیلم از احمدینژاد تا هاشمی رفسنجانی و حتی از سپاه و بنیاد شهید و ایثارگران انتقاد میکند، انتقاد تند و تیز چه از بیتفاوتی احمدینژاد به خودکشی یک دانشجو تا قایق سواری و جتاسکیبازی رفسنجانی در سد لتیان، جایی که کاخ شاه ملعون پهلوی بوده و حالا با حفاظت سپاه، منطقه ییلاقی رفسنجانی و خانوادهاش شده است.
«من در میان شما باشم و یا نباشم، به همه شما وصیت و سفارش میکنم که نگذارید انقلاب به دست نااهلان و نامحرمان بیفتد، نگذارید پیشکسوتان شهادت و خون، در پیچوخم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند»؛ این جمله امام راحلمان را همه فقط قسمت اولش را شنیدهاند اما تقریبا میشود گفت سیاستهای دوره سازندگی باعث شد پیشکسوتان شهادت و خون در پیچ و خم زندگی روزمره خود به فراموشی سپرده شوند، مثل ابوالفضل دوزنده. و در آینه مقابل میدان شارل دوگل فرانسه نمایش داده میشود که همواره پاسداشت جانباختگان جنگ جهانی در آنجا به راه است.
فریاد بلند «33 سال سکوت» در فیلم خیلی خوب آشکار شده و اعتراض به حق دوزنده و دوزندهها مطرح شده بی آنکه لگدی به نظام و کشور بزنند، اتفاقا دوزنده عاشق کشور و رهبر و هموطنانش هست، اما دل پری از غارتگر بیتالمالی دارد که باعث شده تا او و همسنگرانش به فراموشی سپرده شوند.
فیلم حکایت سکوت شرافتمندانهایست که بعد از سی و سه سال شقشقیهای در زبان جانباز مطرود وطن میشود و دوزنده را جلوی دوربین میآورد، اما در نهایت با تاسف کامل حنجرهاش در اثر سرطان، خارج میشود، جرمش این بود که اسرار هویدا میکرد. باز هم سکوت دوزنده ادامه مییابد و این بار کارگردان در نقش حنجره دوزندهها، سی و سه سال سکوت را ساخته است.